1- انتخاباتی در کمال آرامش برگزار شد و مردم فهیم ایران از باب(گر تو بهتر می زنی بستان بزن) منتقد ترین کاندیدا نسبت به دولت های نهم و دهم را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند و با دعای خیر بدرقه اش کردند تا درب نهاد ریاست جمهوری تا در روزهای بعدی یکی یکی کلیدهایش را رو کندچه در تهران و کاخ سعد آباد و چه در نیویورک و ژنو.خیلی ها ذوق کردند و در حالی که چهار سال قبل از باب اکل میته رای داده بودند یکدفعه انتخابات ایران را دموکراتیک ترین انتخابات عالم خواندند.از پس فردای انتخابات گروه های مختلف سیاسی به رسم اخلاق و ادب وگاه فراخور عالم سیاست در متن و حاشیه صدا کردند که اهلا و سهلا یا دکتر! تا اینجایش عادی است و مورد ستایش و تقدیر. اما در این میان یک گروه خاص با هر لطایف الحیلی سعی کرده خودش را به رئیس جمهور بچسباند و حتی به صدارت چند وزارتخانه خوش اب و رنگ قانع نشده و مدعی است که در حقیقت  آنها منتخب واقعی مردم هستند. در عالم ادبیان معمولا از لفظ نامانوسِ کَنِه ! برای این موارد استفاده می کنند. هوا که بیشتر افتابی شد کم کم لانه ها هم خالی شد و دبیرکلشان منت سر نظام گذاشت که ما از طلب سال 88 گذشتیم! دود و دم قلیانش به شهر ما هم کشیده شد و بعضی ها را به تکاپو انداخت تا کم کم عرض اندامی کنند برای انتخابات پیش روی مجلس! سعیشان مشکور و لطفشان مستدام.

2-بعد از برگزاری دو جلسه آرام اصلاح طلبان در شهرضا قرعه سومین جلسه به نام دکتر صادق زیبا کلام استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران افتاد.شخصیت عجیبی است.هم حرف خوب دارد و هم حرف غلط.مناظراتش از همه سخنان و مکتوباتش پر سر و صداتر است.در هر زمینه ای از علوم سماوی و ارضی که از او دعوت به مناظره شود دست رد به سینه تان نمی زند.یادم می آید که در مناظره ای که با استادم دکتر سید محمود نبویان(نماینده فعلی مردم تهران در مجلس)داشت در اواسط بحث اعلام امادگی کرد که حاضر است در رابطه با اصالت الوجود صدرایی هم مناظره کند. این بار اما بر خلاف دو جلسه قبل تبلیغات پر رنگ و لعاب تری انجام شد.بنرها و پوسترهای مختلف در مناطق مختلف شهر نصب شد و حتی دعوت نامه های کوچک کاغذی بر درب برخی منازل خودنمایی می کرد. همه اینها نشان می داد که برپادارندگان این مراسم حساب خاصی روی ان باز کرده اند که این گونه بی مهابا به اب و اتش زده اند. شاید هم حق داشتند چرا که زیبا کلام در برخی مواقع حرف های غیرمنتظره ای می زند و این بر جذابیت مراسم می افزود.

3-با اینکه میهمان غیر منتظره بود اما شهر میزبان هم کم از او نداشت. شهری که مردمانش به کتوم بودن در امر سیاست و یا گریزان بودن از ان شهره اند اما همین ها حدود سه دهه قبل در زمانی که هنوز مهدی هاشمی نه دادگاهی داشت و نه نفاقش رسانه ای شده بود و در حالیکه در تمام شهرهای استان با سلام و صلوات و اسفند استقبال و بدرقه می شد اما به محض اطلاع از اینکه قرار است او در شهرضا سخنرانی کند دست بکار شدند و به عنوان تنها شهر استان اصفهان از سخنرانی او جلوگیری کردند. اینبار اما سخنرانی سوم اصلاح طلبان به فرجام نرسید.گروهی در مقابل فرمانداری اجتماع کردند. شاید واحدهای متعدد علوم سیاسی راپاس نکرده بودند اما به ظرافت می دانستند که اگر قرار است اجتماع و اعتراضی بشود نه جلوی تالار فجر(آنچنان که زیباکلام در صفحه فیس بوکش پیشنهاد داده است تا بعد پیراهن عثمانی بشود برای اصلاح طلبان) بلکه جلوی فرمانداری باشد یعنی همان نهاد رسمی که مجوز سخنرانی در ان جا صادر شده است. بعد از کش و قوسی چند ساعته قرار بر این شد که زیبا کلام در شهرضا سخنرانی نکند.البته ایشان وارد شهر گشته و از انار های ان بی نصیب نشدند. 

4- نمی دانم ، شاید هنوز خود زیبا کلام از لغو شدن سخنرانی اش در شهرضا خبردار نشده بود که مظلوم نمایی های رسانه ای شروع شد. روزنامه ها و سایت های متعلق به همان گروه چسبنده! انواع و اقسام اشک تمساح ها را به نمایش گذاشتند. از ادعای اتش زدن بنرها های تبلیغات و سازماندهی اجباری بسیجیان برای اعتراض جلوی فرمانداری گرفته تا تیتر نشانی این خبر که سخنرانی زیبا کلام به خاطر تهدیدات و مسائل امنیتی در شهرضا لغو شد گو اینکه انگار قرار بوده حضرت ایشان در ایالت تگزاز امریکا و یا در تالاری در حومه دمشق سخنرانی کنند. البته برای کسانی که اخبار این جماعت چسبنده را رصد می کنند این حرف اصلا عجیب نیست. منطق و تفکری که رقاصان ظهر عاشورا را امت خداجوی بنامد حق دارد که اجتماع کنندگان آرامی که صرفا بخاطر دغدغه های دینی(ونه شخصی ) به سخنرانی اقای زیبا کلام و نه اصل برگزاری جلسه اعتراض داشتند را گروهی بی سواد و دهاتی بخواند.چه اینکه اگر این تجمع صرفا سیاسی بود باید در دو سخنرانی قبلی هم تکرار می شد.در تکمیل این اتهامات  از باب قاعده(همه بدند و فقط من خوبم) قاعدتا این حرکت به بخش دینی حاکمیت و به تعبیر اقایان اقتدار گرایان منتسب شد.همان اقتدارگرایان و خشونت طلبانی که همین اقای زیبا کلام اجازه یافت در صدا و سیمایش حاضر شده و صریح و بدون ترس  بگوید ما مدیون چکمه های رضاخان هستیم!!!

5- اینکه یک گروه سیاسی در یک شهر نه چندان پر جمعیت مانند شهرضا اقدام به برگزاری جلسات سخنرانی و نقد و نظر کند بسیار خوب و در خور تقدیر است مخصوصا که برای انجام ان فرایندهای قانونی را طی کرده و اخذ مجوز کردند و نخواستند در کف خیابان به ما دموکراسی را بفهمانند. پذیرایی مراسم یعنی کیک و ساندیس هایی که ما فحشش را خوردیم هم نوش جانشان. فقط می ماند یک توصیه برادرانه به همشهریان اصلاح طلبم و ان اینکه شما که اینقدربه ادعای خودتان به فکر مردم و ا ستقرار دموکراسی هستید لااقل کسی را دعوت کنید که به حسابتان اورد و حداقل یکبار شهرضا را ولو در نقشه دیده باشد نه اینکه ان را از نقاط دور افتاده کشور به حساب اورد! خواندن قسمتی از مصاحبه دکتر زیبا کلام با مشرق در دیماه سال 90 درباره عملکرد دانشگاه ازاد خواندنی است. او در تمجید از سیاست های علمی این دانشگاه می گوید:... بعضاً دانشجوی دکتری بوده که گفته من در شهرضا و گناباد بودم. یعنی چه؟ یعنی حداقل بحث علمی را در دورافتاده‌ترین واحد هم ایجاد کرده‌اند....

بی خود نیست که برخی از همفکران رسانه ای تان حتی عارشان امده نام شهرمان را ببرند و نوشته اند: سخنرانی زیباکلام در اصفهان لغو شد!!!!

 




برچسب ها : شهرضا برچسب ها : سیاسی